چهار شنبه سوری
از خیابون صدا میاد ترق ترق گرمب گرمب
بهاره میترسه میگه مامان مامان اومده بمب
شب چهارشنبه سوریه خدا به خیر بگذرونه
رسم پریدن از آتیش از قدیما تو ایرونه
دم غروب جمع میشدیم کنار هم چند سال پیش
فشفشه و قاشق زنی آجیل خوری دور آتیش
میخوندیم و یکی یکی از رو آتیش می پریدیم
هرکی میرفت پاش رو آتیش چقدر بهش میخندیدیم
این روزا چهار شنبه سوری شده فقط سرو صدا
نارنجک و بمب میزنن آتیش میگیره خونه ها
آخر شب هم میمونه نتیجه ی این کاراشون
چه چشمایی که کور شدن یا سوخته دست و پاهاشون
یهو نری توی کوچه خیلی خطر ناکه مامان
دوباره کاشکی برمیگشت رسم و رسوم اون زمان