نگار تمام زندگی من

هفته گذشته هوای تهران بدجوری آلوده بود و نفش کشیدن واقعا سخت شده بود وقتی که اخبار اعلام کرد که روز سه شنبه و چهار شنبه مدارس تعطیله ما هم از خدا خواسته ساکمونو بستیم وراه افتادیم به سمت شمال حالا بماند که جاده خیلی شلوغ بود و تقریبا 6 ساعت توی راه بودیم تا به شمال رسیدیم و حسابی خسته شدیم اما بالاخره رسیدیم هوای شمال واقعا عالی و بهاری بود با دمای 27 درجه یه روز هم رفتیم نمک آبرود و تله کابین سوار شدیم که خیلی بهمون خوش گذشت واقعا جای قشنگی بود جنگل پاییزی   ظهر هم برای ناهار رفتیم یه رستوران که واقعا جای قشنگی بود و غذاشم خوب بود اینم سوپ که داخل نون سرو میشد آش با جاش ...

کادوی تولد امسال مامان و بابا برای من یه جفت اسکیت صورتی قشنگ بود که مدتها بود قولشو به من داده بودن از دیدنشون خییییییلی خوشحال شدم روز بعد از تولدم رفتم توی پارکینگ و کلی باهاشون بازی کردم یه روز هم با سارا رفتیم پارک و حسابی بازی کردیم و خوش گذروندیم ...

اسفند 90 برای عروسی فاطمه جون دختر خاله نگار رفتیم آتلیه و نگار هم چند تا عکس قشنگ گرفت اینم عکسا: ...

...

امشب چه شبی روشن و زیبا و مصفاست احسنت به این جشن دل انگیز که برپاست گویا که گلی پای نهادست به گیتی کز فر و شرف آبروی جمله گلهاست   بالاخره تولد نگار خانم هم رسید اونم با تم تینکربل از اونجاییکه لوازم این تم توی بازار پیدا نمیشد و هر جا که میرفتیم و سوال میکردیم در جواب میگفتند اصلا تینکر بل چی هست خلاصه تصمیم گرفتم که لوازم رو بدم برام طراحی کنند که همینجا از مهسا جون و شادی جون تشکر میکنم. این کارت دعوتشه که مهسا جون زحمت طراحیشو کشیدند اینا هم ریسه ها که باز مهسا جون طراحی کردند   لیبل نوشابه با عکس نگار تاج پاکتهای گیفت که عکس نگار و یک کارت تشک...

دومین سفر ما به استانبول در تاریخ 91/5/24 انجام شد همونطور که گفتم چون دومین بار بود که به استانبول میرفتیم و جاهای دیدنیشو قبلا رفته بودیم زیاد عکس نگرفتیم فقط یه روز رفتیم آکواریوم و ژوراسیک پارک که عکساشو میذارم بقیه سفر به خرید گذشت نگار در کنار یه عالمه نمو (کارتون در جستجوی نمو) خیلی خوشگل بودن نگار و آقای دزد دریایی نگار و بابا در کنار آقای غواص نگار خانم غواص نگار در حال دونه دادن به کبوترا نگار در کنار اسکلت دایناسور ...

خداوند لبخند زد دخترآفریده شد لبخند خدا روزت مبارک   دخترم روزت مبارک ...

دیشب که تلویزیون داشت جشنواره کیش رو نشون میداد یاد یه چیزی افتادم سال ٨٥ که نگار ٣ سالش بود به اتفاق خاله فاطی اینا رفتیم کیش اتفاقا توی ماه رمضان بود که رفتیم خرید خوبی هم کردیم از هر جا که خرید میکردیم کلی کارت قرعه کشی میگرفتیم همه کارتهارو جمع کردیم و به اسم هممون نوشتیم و ریختیم توی صندوق و زمان قرعه کشی رفتیم بازار پانیذ آقایی که مراسم قرعه کشی رو انجام میداد نگارو برای درآوردن اسمها انتخاب کرد فکر میکنید اولین اسمی که درآورد کی بود بله خانم نگار مکتب دار برنده یک دستگاه پلوپز فکر میکنید دومین اسم کی بود سعید پسر خاله نگار برنده یک دستگاه مخلوط کن. کار به همین جا ختم نشد سال بعد که رفتیم کیش دوباره هم اسم خودشو درآورد برنده یک دس...

مدتی بود که میخواستم یه دونه کیک با تزیین خامه درست کنم اما میترسیدم که خرابکاری کنم خلاصه هفته پیش دلو به دریا زدم و مشغول شدم اول یه کیک شیفون پختم بعدم روشو با خامه و طرحی از هلو کیتی تزیین کردم برای بار اول بد نبود اینم نتبجه اش : من که راضی بودم تا نظر شما چی باشه ...

...