از وقتی که نگار خانم تعطیل شدن حوصلشون در حال سر رفتنه هفته پیش در ادامه همین پروژه ی سر رفتن حوصله در حالی که بغض کرده بودن و اشک از دیدگان مبارک جاری بود گفت میشه بریم پارک ماهم برای این که تنها نباشه به عمه زری زنگ زدیم و با اونا رفتیم دنیای بازی خلاصه نگار و سارا حسابی بازی کردن و خوش گذروندن بعدشم رفتیم رستوران سندباد و شام خوردیم و بچه ها صورتشونو گریم کردن ...
شب آرزوها شبی که آسمانش پرازبرق ستارگان است درآن شب هر دعایی ستاره ای خواهد شد و در پهنه آسمان خواهد نشست. بیا ستاره های هم را نظاره کنیم وبر هر کدام آمین بگوییم. امشب را در کنار ثانیه ها آمین گوی آرزوهایتان میشوم آرزویم را دعا کن. آرزومند آرزوهایتان هستم. ...
مادرم ای بهتر از فصل بهار مادرم روشن تراز هر چشمه سار مادرم ای عطرناب زندگی مادرم ای شعله ی بخشندگی مادرم ای حوری هفت آسمان مادرم ای نام خوب جاودان مادرم ای حس خوب عاشقی مادرم خوشترز عطر رازقی مادرم ای مایه ی آرامشم مادرم ای واژه آسایشم مادرم ای جاودان در قلب من مادرم ای صاحب این جسم وتن مادرم می خواهمت تا فصل دور مادرم پاینده باشی پرغرور مادرم روزت مبارک نازمن مادرم تنها تویی آواز من ...
شعری از ایرج میرزا: پسر رو قدر مادر دان که دایم کشد رنج پسر بیچاره مادر بروبیش ازپدرخواهش که خواهد تورا بیش از پدر بیچاره مادر زجان محبوبتر دارش که دارد زجان محبوبتر بیچاره مادر از این پهلو به آن پهلو نغلتد شب از بیم خطر بیچاره مادر نگهداری کند نه ماه و نه روز توراچون جان به بربیچاره مادر به وقت زادن تومرگ خودرا بگیرد در نظر بیچاره مادر بشوید کهنه و آراید او را چوکمتر کارگر بیچاره مادر تموزودی توراساعت به ساعت نمایدخ...